سه شنبه 88 اسفند 11 , ساعت 12:25 صبح
مرا بسوی خود ببر
نظاره کن دل مرا
میان خارهای باغ
که پاره پاره گشته است
و شوق بودنت مرا
به آشیانه برده است
خدای من ، خدای من
نظاره کن هوای من
چو در میان خویشتن
مرا به سوگ برده است
سکوت های لحظه وار
و آتش همیشه سرخ
از آن نگاه آشنا
مرا ز راه برده است
سکوت را نظاره کن
که از میان باغ غم
میان تیغ های تیز
مرا به خویش خوانده است
سکوت را نظاره کن
هجوم ترس شب شکن
نظاره کن به عمق غم
مرا بسوی خود ببر
مرا بسوی خود ببر
ابوالفضل بهرامیان
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]